Web Analytics Made Easy - Statcounter

صراط:

شاید کمتر کسی بداند داریوش ارجمند، بازیگر نام‌آشنای سینما و تلویزیون، شاگرد دکتر علی شریعتی بوده و یا در دوران رژیم پهلوی به‌دلیل فعالیت‌های هنری، از سوی ساواک مورد بازخواست قرار گرفته است. خوش می‌گوید: «تنها کسی که با من می‌جنگید ساواک بود». بعد از اجرای نمایشنامه سلطان مار در اواسط دهه 40، او را به زندان لشکر برده و حتی تهدیدش کرده بودند که "اعدامت می‌کنیم" و بعد هم از دانشگاه اخراجش کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


به گزارش روزنامه جوان اما این پایان ماجرا نبود؛ او به‌واسطه ارتباطش با دکتر علی شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بود، با وجود این، ارتباطش با او را ادامه داد و بعد از خروج شریعتی از ایران نیز قرار بود در پاریس وی را ببیند، اما با درگذشت دکتر شریعتی این دیدار میسر نشد.

داریوش ارجمند که به‌خاطر هنرنمایی در نقش مالک اشتر در سریال امام علی(ع)، جایگاه ویژه‌ای در ذهن مردم ایران دارد می‌گوید در همه زندگی‌اش تحت تأثیر دو «علی» بوده است: علی خامنه‌ای و علی شریعتی.
‌می‌گوید شریعتی دانشجویانش را تشویق می‌کرد تا در جلسات سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای شرکت کنند و تأکید می‌کرد؛ "در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به‌نام سید علی خامنه‌ای، بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه می‌گوید".
داریوش ارجمند خاطرات جالبی از کلاس‌های درس استادش دکتر علی شریعتی دارد و هنوز هم با اشتیاق درباره آن روز‌ها صحبت می‌کند، می‌گوید دکتر شریعتی ذهن بسیاری از جوانان آن دوره را زیر و رو کرد و شکاکیتی در ذهن همگان به‌وجود آورد تا بروند و پاسخ سؤال‌هایشان را پیدا کنند.
مشروح گفت‌وگو با داریوش ارجمند را در ادامه می‌خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم. شما به‌واسطه حضور در مشهد که یکی از کانون‌های مهم مبارزه با رژیم پهلوی بود، فضای سیاسی آن دوران را درک کردید. چگونه با فضای جامعه در آن روز‌ها پیوند خوردید؟

داریوش ارجمند: من شاگرد اول کلاس مرحوم دکتر شریعتی بودم و در دانشگاه مشهد کار هنری می‌کردم. آقای دانشور هم از نویسنده‌های آن دوره و جوان بااستعدادی بود. او ادبیات می‌خواند و من تاریخ را در کلاس دکتر شریعتی می‌خواندم.

من خودم به‌شدت تحت تأثیر افکار دکتر شریعتی بودم و هنوز هم هستم. او یک انسان مبارز بود. این جمله دکتر شریعتی همیشه در ذهنم می‌ماند که «اگر بند از بندم جدا کنند حسرت گفتن یک «آخ» را بر دلشان می‌گذارم»، و واقعاً هم گذاشت. او بنابر اعتقاداتش عمل می‌کرد. من قرار بود در پاریس دکتر را ببینم، اما دیگر اجل مهلتش نداد.

به‌نظر من کتاب‌های دکتر شریعتی آنچنان که خودش بود نیست؛ یعنی باید خودش و نگاهش را می‌دیدی تا او را می‌شناختی، هم فرهنگ شرق را می‌شناخت و هم فرهنگ غرب را. او دنبال حقیقتی بود که در تشیع و اسلام یافته بود. مقتدایش علی‌بن ابی‌طالب(ع) بود و تنها اسمی که وقتی می‌شنید لب‌هایش به لرزه می‌افتاد نام حضرت زینب(س) بود، همان‌طور که قبرش هم الآن در کنار مزار حضرت زینب(س) است.

دکتر شریعتی در کلاس درباره چه موضوعاتی صحبت می‌کرد؟

او به ما تاریخ اسلام و تاریخ تمدن درس می‌داد و ذهن بسیاری از جوانان آن دوره را زیر و رو کرد، شکاکیتی در ذهن همگان به‌وجود آورد تا بروند و پاسخ سؤال‌هایشان را پیدا کنند.

به‌نظر من مهم‌ترین ستون‌های اندیشه‌اش «بازگشت به خویش» است که هنوز هم به آن نیازمندیم. شریعتی استادی بود که با دانشجویان والیبال بازی می‌کرد، در رستوران با آن‌ها می‌نشست و غذا می‌خورد، با آن‌ها چای می‌نوشید و... در حالی که اساتید آن روز دانشگاه این گونه رفتار با دانشجو را کفر می‌دانستند. اما این مرد فاصله دانشجو و استاد را از بین برد و رفیق و راهنمای دانشجو‌ها شد.

او می‌گفت "از اسلام درست دفاع کنید"، و خودش هم صادقانه و با وجدان بیدار، بدون تعصب و با استدلال از مکتب اسلام دفاع می‌کرد. او تمدن یونان، تمدن مصر، مارکسیسم، بودیسم و... را به‌طور کامل به ما درس می‌داد و بعد با منطق زیرآب همه آن‌ها را می‌زد.

دکتر شریعتی روزگارش را می‌شناخت و به‌اعتقاد من یک روشنفکر حقیقی بود نه از این روشنفکر‌های قلابی که فقط این عنوان را یدک می‌کشند، هم نویسنده بود، هم شاعر بود، هم تاریخ‌دان بود، هم جامعه‌شناس بود، هم مذهب‌شناس بود و مهم‌تر از همه این که در همه این‌ها حرف تازه و نو داشت.

مهم این بود با وجود اینکه درباره اسلام، درباره تشیع، درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) بسیار حرف زده بودند و کتاب‌ها نوشته بودند، اما وقتی دکتر شریعتی درباره این‌ها صحبت کرد یک چهره جدید را معرفی کرد که هیچ‌کس آنطور به آن نگاه نکرده بود.

به‌نظر من بازگشت به خویشتن، چیزی که دکتر شریعتی به آن توجه کرد بسیار مهم است و ما به آن خیلی نیازمندیم و باید همچنان مطرحش کنیم. ما از ریشه جدا شده‌ایم و در آن شکی نیست. این خیلی مهم است.

دوم تفسیری است که دکتر شریعتی از روزگار ما داشت. او وقتی از آن سفر معروفش به حج برگشت تز زر و زور و تزویر را مطرح کرد که هیچ‌کس تا آن موقع این حرف را نزده بود. آن ستون‌هایی که حجاج به آن سنگ می‌زنند نماد چیست؟ همه می‌گفتند شیطان است. قرآن می‌گوید شیطان به هر شکلی ظهور می‌کند؛ لذا این ستون‌ها پدیده‌ای است که شریعتی در تاریخ آن را کشف کرد؛ و قبل از او کسی کشف نکرده بود: زر و زور و تزویر؛ و همچنان هم ادامه دارد.

همین الآن هم می‌بینید اسرائیل، عربستان و آمریکا نماد همین سه تا ستون هستند: زر و زور و تزویر. خادمین حرمین شریفین که خدا لعنتشان کند تزویر ریایی اسلام هستند؛ زور که آمریکای جهانخوار است و اسرائیل (یهود) هم که مشخص است؛ بنابراین این تفاسیر ایشان در حج همه این‌ها را با زندگی امروز ما تطبیق داد و بدیلش را هم پیدا کرد. ما باید شیطان را در دنیای امروز بشناسیم. امروز شیطان کیست؟ شریعتی این را به ما می‌آموخت.

سومین موضوعی که دکتر شریعتی مطرح می‌کرد و معتقد بود که به جامعه ما صدمه می‌زند منابع تاریخی ما است. اعتقاد داشت که باید برگردیم و به اصلاح منابع تاریخی مذهبی‌مان همت کنیم. این سه جنبه‌ای است که این مرد مطرح کرد.

از درگیری‌های دکتر شریعتی با رژیم پهلوی بگویید.

داریوش ارجمند: مرحوم دکتر شریعتی از نظام حکومتی دوره خودش در عذاب بود کما اینکه آن‌ها هم با او دشمن بودند و همه کار علیه او کردند: به اسمش مقاله جعلی چاپ کردند به او گفتند مارکسیست اسلامی و... که همه این بازی‌های ساواک لو رفته بود و ما به همه این تهمت‌ها می‌خندیدیم، چون ما در کلاس او را درک کرده بودیم و او را می‌شناختیم.

او همواره فکر می‌کرد چگونه می‌تواند افکار آدم‌ها را عوض کند. همان موقع‌ها خاطرم هست که هویدا نخست‌وزیر زمان شاه گفته بود "بروید ببینید این معلم کیست که 2500 دانشجو را در حسینیه ارشاد دور خود جمع می‌کند؟"، این مهم بود. دکتر شریعتی دیدگاه دانشجو‌ها را عوض کرد و به‌نظر من یکی از ریشه‌های درست و اصلی انقلاب اسلامی اندیشه شریعتی است.

در زمینه‌های گوناگون در عرفان، در عشق، در ریاضی، در نقاشی، در نمایش، در سینما و فیلم او صاحب‌نظر بود. جمله‌ای که راجع به امام حسین(ع) و کربلا گفته به‌نظر من دیگر کسی نمی‌تواند مثل آن را بگوید: «آن‌ها که رفتند کاری حسینی کردند؛ آن‌ها که ماندند باید کاری زینبی کنند اگر نه یزیدی‌اند.»، این حرف واقعاً یک نبوغ است، حرف ساده‌ای نیست. یا جمله او راجع به شهید که در آن زمان که من دانشجو بودم روزنامه لوموند تیترش کرد: «شهید قلب تاریخ است.»، بعد آن را تفسیر کرده بود، می‌گفت زنده ماندن تن به قلب است و قلب به خون زنده است.

شما در آن دوران به جلسات سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای هم می‌رفتید؟ نظر دکتر شریعتی درباره ایشان چه بود؟

داریوش ارجمند: من آن روز که ساواک آقای خامنه‌ای را گرفت در همان مسجد بودم و این‌ها را دیدم. آن زمان دیدگاهی وجود داشت که مثلاً هر کس عمامه سرش دارد عقب‌مانده و فناتیک است، اما دکتر شریعتی به این موضوع اعتقاد نداشت لذا به ما دانشجویانش می‌گفت "در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به‌نام سید علی خامنه‌ای. بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه می‌گوید. فکر نکنید هر کس عبا و عمامه دارد فناتیک است".

این را هم بگویم که من در همه زندگی‌ام تحت تأثیر دو «علی» بوده‌ام: علی خامنه‌ای و علی شریعتی. همچنان هم همین‌طور است.

چند وقت پیش صحبت‌های آقای حسن نصرالله را در تلویزیون گوش می‌کردم که از جنگ 33روزه صحبت می‌کرد. شما ببینید این مرد که نهضت مقاومت را در منطقه رهبری می‌کند چطور درباره آقای خامنه‌ای حرف می‌زند. حسن نصرالله معتقد است که ایشان با غیب ارتباط دارد. او چیز‌هایی گفت که من حیرتزده شده بودم. این حرف‌ها را سردار سلیمانی هم می‌گفت. از خدا می‌خواهم به آقای خامنه‌ای که این مبارزه شریف را انجام می‌دهد سلامتی و طول عمر بدهد. ما ساخته اندیشه‌های این افراد هستیم؛ در دانشگاه دکتر شریعتی و در انقلاب امام و آقای خامنه‌ای.

شما با ساواک هم درگیری داشتید، چون در بعضی از اسناد ساواک که مربوط به دکتر شریعتی است نام شما هم آمده است؟

من در هیچ گروه سیاسی نبودم. ساواک سعی می‌کرد به‌واسطه اینکه شاگرد دکتر شریعتی بودم من را اذیت کند. من به آن‌ها گفتم "پدرم مذهبی بود. من هم مذهبی هستم". پدرم نظامی بود و رئیس بیمارستان شاه‌رضا در مشهد بود، اما واقعاً تا سال‌های اخیر اصلاً کسی این را نمی‌دانست و من هیچ‌وقت از جایگاه پدرم استفاده نمی‌کردم.

اولین نمایش درباره صحابی پیامبر(ص) در تاریخ تئاتر ایران را من در مشهد به‌روی صحنه بردم که نمایش ابوذر بود. در آن نمایش با آقای شریعتی هم مشورت کردم. قبل از اجرای نمایش ابوذر، دکتر شریعتی یک سخنرانی داشت: «ابوذر طوفانی که در ربذه خاموش شد.»، بعد از اینکه نمایش تمام شد، [دکتر شریعتی] آمد بالای صحنه و گفت "تمام عقده‌های من ریخت. کاری که دانشگاه الازهر نتوانست انجام دهد شما‌ها انجام دادید".

دکتر شریعتی پشت کتابی که بعد از ابوذر نوشت و به من هدیه داد نوشته بود: «به برادرم داریوش که از رنگ و طرح و نور در ابوذر کلمه ساخته بود و خود در متن بازی حضور داشت.»، عنوان کتاب هم «امام علی مشعلی و دژی» است.

پشت بروشور نمایش هم یک جمله با تأیید دکتر شریعتی نوشته بودیم: «در شگفتم از کسی که در خانه‌اش نان نمی‌یابد و با شمشیر آخته‌اش بر مردم نمی‌شورد».

دکتر شریعتی به‌واسطه چیز‌هایی که به من یاد داد، زاویه نگاهی که به من داد و همچنان من بر آن زاویه زندگی می‌کنم از او سپاسگزارم و به شاگردی‌اش افتخار می‌کنم و از این که من را در دینم ثابت‌قدم کرد از او سپاسگزارم. او اولین کسی بود که به ما گفت بازگشت به خویشتن یعنی چه، پالایش منابع تاریخی یعنی چه و زر و زور و تزویر یعنی چه.

سابقه بازداشت توسط ساواک هم دارید؟

تنها کسی که با من می‌جنگید ساواک بود، چون من با شریعتی راه می‌رفتم و از او تعریف می‌کردم. بعد از کلاس شریعتی نوار سخنرانی‌هایش را به مرکز تئاتر خراسان می‌بردم و برای بچه‌ها پخش می‌کردم.

یک‌بار در ساواک به آقای شریعتی گفته بودند "اسم دوستانت را بگو"، و او نام مرا برده بود.

آن‌ها به من می‌گفتند "چاقوکش نواب صفوی"! به علی شریعتی می‌گفتند "نواب صفوی"، و به من هم می‌گفتند "چاقوکش نواب صفوی"!

بازداشت من توسط ساواک به نمایشنامه سلطان مار آقای بیضایی مربوط می‌شود. حدود سال 45 یا 46 بود. من را به زندان لشکر بردند و تهدید کردند که "اعدامت می‌کنیم" و بعد هم از دانشگاه اخراجم کردند.

چرا ساواک نسبت به آن نمایش حساس شده بود؟

آن نمایش هر جا اجرا شد شلوغ شده بود و یک بار آقای رضا دانشور به من گفت "داریوش، فردا بیا برویم تالار «قال» کنیم". به‌خاطر این یک جمله من را گرفتند و از من پرسیدند که "قضیه چه بوده و شما کی هستید؟"، اما هیچ چیز از من پیدا نکردند. بعد از من خواستند نظرم را درباره آن نمایش بنویسم. من تفسیر بلندی درباره نمایش «سلطان مار» نوشتم که واقعاً یکی از کار‌های باارزش آقای بیضایی است که مبتنی بر تعزیه و تخت‌حوض است. من این را توضیح دادم که آقای ناهیدی آمد و زد زیر گوش من و گفت "در جواب بازپرس ساواک فلسفه می‌بافی؟"، گفتم "شما گفتی نمایش چه‌جوری بود من هم نوشتم". به هر حال فهمیدند که من به گروهک و سازمانی وابسته نیستم.

من از زندان بیرون آمدم، ولی دوباره سال 50 که جشن‌های تاجگذاری بود من را از دانشگاه بیرون کردند تا جشن‌ها تمام شود. جریان بازجویی و زندان من هم این بود.

در آن دوران شاهد فعالیت‌های گروه‌های چپ و مارکسیست هم بودید؟ یا با آن‌ها برخوردی داشتید؟

داریوش ارجمند: در آن دوران برای من دائماً نامه می‌فرستادند و تشویق می‌کردند که به این سازمان و آن سازمان بپیوندم، اما من هیچ‌وقت دوست نداشتم، چون برای هنر یک ارزشی قائل بودم و معتقد بودم هنر بالاتر از این تشکیلات است. خیلی دوست داشتند من را به تشکیلاتشان وارد کنند، اما من نمی‌پسندیدم.

مارکسیست‌ها خیلی با دکتر شریعتی مخالف بودند و با او مبارزه می‌کردند. در فرانسه هم خیلی با مارکسیست‌ها و آنارشیست‌ها بحث و جدل داشتیم. آن‌ها حتی قدرت هضم فرهنگ غرب را هم نداشتند. دکتر شریعتی می‌گفت "این مارکسیست‌هایی که در این مملکت هستند هیچ‌کدام مارکسیسم را نمی‌فهمند و مارکس را نمی‌شناسند".

از شما ممنونم. اگر صحبتی هست که می‌خواهید اضافه کنید در خدمتتان هستیم.

من هم تشکر می‌کنم و در پایان درود و سلام می‌فرستم به روح امام خمینی(ره) که انقلاب را به ثمر رساند؛ و درود می‌فرستم به روح مرحوم شریعتی و سلام و درود می‌فرستم به آقای خامنه‌ای، تنها مردی که امروز در مقابل استکبار ایستاده و با شجاعت به نخست‌وزیر ژاپن می‌گوید "من برای این آقا نه پیغام می‌فرستم و نه پیغامش را قبول می‌کنم". شما در تاریخ ایران کسی را دیده‌اید که در برابر یک ابرقدرت این‌طور با شجاعت حرف بزند؟ من که رشته‌ام تاریخ است ندیده‌ام؛ به‌جز امام خمینی(ره) که گفت "آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند". البته به‌نظر من امام ناشناس آمد و ناشناس رفت و هنوز کسی نتوانسته ایشان را درست بشناسد. هر کسی از ظن خود شد یار او؛ و به‌خاطر همین است که هنوز هم آقا دارند توصیه می‌کنند که این مرد [امام] را بشناسید. الآن هم آقای خامنه‌ای همان راه امام را با شدت و حدّت بیشتری دارد می‌رود و این از اعتقاد و ایمان راسخش برمی‌آید.

منبع: صراط نیوز

کلیدواژه: داریوش ارجمند بازیگر سینما سریال امام علی صراط

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۶۷۶۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«باغ حاجی» از بیم تخریب تا امید آبادانی

یک هشتی(ورودی) و یک نمازخانه، تمام پلان مسجد «باغ حاجی» است، شاید کمتر از ۵۰ مترمربع. این مسجد را به نام «خواجه روح‌الله» هم می شناسند چرا که در کتیبه سردر آن، نام این شخص به عنوان بانی ساخت مسجد در دوران شاه عباس صفوی ذکر شده است.

گفته می‌شود مسجد باغ حاجی بیشتر به یک بنای یادمانی می‌ماند، مسجدی که شاید کسی دعا کرده عزیز رو به قبله اش، به زندگی برگردد و این عبادتگاه را بنا کند، هرچند کوچک و محقر. یا اینکه شخصی کارش در کلاف سر در گم روزگار گره کوری خورده و به مدد نذر ساخت این بنا، گشایش شده است؛ به هر روی هرآنچه هست، بانی ساخت بنا از مردم عادی و نه متمولان زمانه خود بوده است.

مسجد از دوران صفوی به این سو، چهارصد سال رنگ و رنج دوران به خود دیده است؛ خوشی و ناخوشی باهم. امروزه اما ساخت و ساز از بد روزگار، مسجد را در انحصار کوچه‌ای با دو خم قرار داد و همین شرایط بلای جانش شد. سال‌ها اهالی کوچه کوشیده بودند مسجد را که درست در وسط کوچه افتاده بود، تخریب و به جای دیگری منتقل کنند اما تیرشان به نشانه نخورد و مسجد همانجا باقی ماند.

فراموشی همیشه بلای یادمان‌های معماری و تاریخی بوده است. مسجد باغ حاجی هم گرچه در جوار «باغ حاجی» یا همان «باغ همایون» که حالا تبدیل به مکانی شناسا یعنی «ورزشگاه تختی» شده، قرار داشته اما سرنوشتش در پیچ و خم یک کوچه با فراموشی گره خورده و گمنامی آن را مهجور کرده است.

اما گذشته از فراموشی و مهجوری، بیشتر از هر چیز، تخریب برای عبور و مرور آسان‌تر توسط اهالی محل، بنای این مسجد را تهدید می کرده است. چه بسا بناها و خانه‌های تاریخی بسیاری که در اصفهان با همین بهانه تخریب شده‌اند اما تنها شانس باغ حاجی، خانه خدا بودنش بوده که آن را حفظ کرده است.

کوچک بودن این مسجد صفوی آن هم در گیر و گور یک گذر، شاید در تمام دوران گذشته، موجبات فراموشی این بنا را رقم زده باشد اما همین صفت بیانی کوچک‌ترین، می‌تواند برای این مسجد تاریخی در دل شهری شُهره به گردشگری، یک ظرفیت گردشگری باشد و روزگار روشنی را برایش رقم بزند.

به هر روی مسجد دوران سختی را پشت سرگذاشته و پیکر فرتوت و کوچک صفوی اش در پرده فراموشی از وصله پینه‌های ناجور، ملول و رنجور شده اما با همه این اوصاف، گویا ایام غم به سر آمده و مدت کوتاهی است که اداره کل میراث فرهنگی اصفهان گوشه چشمی به بنای آن نشان داده؛ دستی بر سر و روی مسجد کشیده و گویا مقرر است شهرداری به گذر اطراف آن سامانی ببخشد تا هم باشندگان محل دلخوش شوند و هم مسجد از گزند تخریب و فراموشی در امان بماند.

در همین پیوند، مرتضی فرشته‌نژاد، پیشکسوت میراث فرهنگی اصفهان گفت: یکی از کارهایی که تخریب آثار تاریخی را سرعت می‌دهد، این است که به آن ها اهمیت ندهید و به حال خودشان بمانند در نتیجه خود به خود خراب می شوند؛ مسجد باغ حاجی هم همین سرنوشت را داشته است.

وی افزود: مردم محل در دهه هشتاد به دنبال این بودند که قسمتی از هشتی مسجد باغ حاجی را تخریب کنند بلکه کوچه صاف شود تا رفت و آمد آسان‌تری داشته باشند اما میراث فرهنگی اصفهان با این کار به شدت مخالفت کرد و برای آنکه از بیم تخریب‌ها در امان بماند، مدارک لازم را فراهم آورد و مسجد را در فهرست آثار ملی قرار داد.

فرشته نژاد گفت: این مسجد ممکن است از مساجد یادمانی باشد و قطع یقین توسط مردم عادی ساخته شده است و نام باغ حاجی فقط به دلیل همجواری بنای مسجد با «باغ حاجی» است.

وی افزود: باغ حاجی که حالا به آن باغ تختی یا ورزشگاه تختی می گویند روایت هایی دارد، برخی منابع می‌گویند که این باغ را حاج محمدحسین کازرونی( از تجار خوشنام اواخر دوران قاجار در اصفهان) وقف کرده است و برخی دیگر معتقدند که این باغ متعلق به بردار آقا نورالله نجفی (یکی از مراجع تقلید و مشروطه خواهان در اصفهان) مشهور به نام حاجی بوده است.

فرشته نژاد معتقد است مسجد دیگری به نام «سعید ابن جُبَیر» (از مفسران قران که برای ترویج دین اسلام به اصفهان آمده بود) در جنوب غربی صحن شمالی امامزاده «درب امام» وجود دارد که از مسجد باغ حاجی هم کوچک‌تر و متعلق به قرون اولیه اسلامی است.

وی در این رابطه افزود: مسجد سعید ابن جُبَیر تا اواخر دوران پهلوی دوم با همان مصالح اولیه باقی مانده بود اما در اواخر دهه هشتاد دخل و تصرفات زیادی در آن صورت گرفت و هویت بنایش از بین رفت.

این پیشکسوت میراث فرهنگی اصفهان یادآور شد: خاطرم هست که وقتی متوجه شدیم اهالی محله می‌خواهند مسجد باغ حاجی را خراب و به جای دیگری منتقل کنند، برای بازدید رفتم و بنا را یک مسجد کوچک صفوی زیبا دیدم که البته نیاز به مرمت اساسی داشت.

وی افزود: همه فضای مسجد متشکل از یک هشتی(ورودی) و نمازخانه ای با گنجایش حداکثر ۲۰ نفر است که باید مرمت و حفظ شود

مدیر گروه امانی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اصفهان نیز در رابطه با وضعیت فعلی این اثر تاریخی  گفت: مسجد شرایط خیلی بدی داشت؛ روی آجرکاری‌های داخل بنا گچ کشیده بودند و دیوارها از بیرون تا ۲ متر سیمان شده و برخی دیوارها هم در حال ریختن بود اما مهم‌تر از همه اینها تهدید تخریب مسجد برای گشادتر شدن کوچه بود.

وی تصریح کرد: تخریب بیخ گوش این مسجد و شرایط آنچنان اضطراری بود که باید هرچه سریعتر اقدام به نجات‌بخشی می‌کردیم.

هادی اللهیاری افزود: مسجد به دلیل رطوبت بسیار زیاد از هر طرف در حال نابودی بود و شرایط دشواری داشت اما با این تفاسیر، با همکاری و هماهنگی هیات امنای مسجد، مرکز رسیدگی به امور مساجد اصفهان و شهرداری اولین قدم‌ها را برداشتیم و فاز اول مرمت اضطراری را از ۲ سال پیش شروع کردیم.

به گفته وی، فاز اول مرمت این مسجد صفوی الاصل هم اکنون به اتمام رسیده و فاز دوم آن استحکام بخشی دیوار مجاور ورزشگاه تختی است که در حال انجام و قرار است گذر اطراف مسجد هم از طرف اداره زیباسازی شهرداری منطقه یک اصلاح و فضایی همخوان با مسجد تاریخی پیدا کند.

اللهیاری با اشاره به تزیینات سردر این مسجد کوچک صفوی یادآور شد: کتیبه مسجد به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی مورخ به سال ۱۰۳۳ هجری است و در گرداگرد آن نام حضرت علی می چرخد.

رییس گروه امانی اداره کل میراث فرهنگی اصفهان گفت: شوربختانه اداره برق زیبایی بیرونی و بصری مسجد را با قرار دادن یک تیر چراغ برق مخدوش کرده است.

وی افزود: کارشناس اداره برق متوجه نشده است که دیوار و بدنه تاریخی تازه مرمت شده است و مقابل آن تیر برق سیمانی گذاشته و به همین دلیل برای رفع این تزاحم بصری، روال قانونی را پیش گرفته ایم و از اداره برق شکایت کرده ایم.

  مسجد باغ حاجی یا خواجه روح الله در کوچه‌ای به نام «حق شناس» و در خیابان مسجد سید اصفهان قرار دارد و قدمت آن به دوران صفوی باز می گردد.

این بنا که در فهرست آثار ملی قرار دارد در جوار ورزشگاه تختی که پیشتر با نام باغ حاجی شهره بوده، واقع شده است.

گفته می‌شود پیشینه باغ حاجی صفوی است و چون روزگاری جهت اقامت «همایون شاه» پادشاه هندوستان ساخته شده بود به نام «باغ همایون» هم نامیده می‌شده است و در دوران قاجار به نام باغ حاجی شهره می‌شود.

امروز قسمتی از این باغ جزو ورزشگاه تختی است که به پاس بزرگداشت زنده‌یاد غلامرضا تختی، پهلوان نامی ایران و قهرمان کشتی جهان به این اسم نامیده می‌شود.

منبع: ایرنا

باشگاه خبرنگاران جوان اصفهان اصفهان

دیگر خبرها

  • دستگیری شکارچی غیرمجاز قبل از شکار در فیروزکوه
  • مسابقات تکواندو با نام جام صفوی به میزبانی استان اردبیل برگزار می‌شود
  • تکرار نشست زمین در خیابان شهیدان کاظمی/عمق فرونشست ۴ متر است
  • واکنش مهران غفوریان به ساواکی خواندن پدرش
  • نجم‌الدین شریعتی:ضرورت آماده سازی زیرساخت‌های فرزندآوری در کشور
  • تغییر چهره بازیگر مهمان مامان مهرجویی بعد از ۲۰ سال | ببینید
  • شیرین مثل «شکرستان»/ پویانمایی که ۱۸ ساله شد
  • «باغ حاجی» از بیم تخریب تا امید آبادانی
  • ۹۴۰ اثر تاریخی زنجان در فهرست آثار ملی ثبت شده است
  • تاکید بر قرآن محوری و فهم کلام وحی در حج